استاد کیمایی از آن استادها نیست که پا روی پا بیندازد و بگوید برو و سیستم بساز! برو و مشتریات را بنواز! برعکس! از آن استادهاست که دستت را میگیرد و کاموا دستت میدهد! بله! کاموا!
از همان کامواها که مادربزرگها با آن سیستم خانوادگی میچیدند! همان سیستمها که تابستان و زمستان را به یکدیگر پیوند میزد و هر گرهای که از زیر و رو میزد، بند بند محبت را با دستانش به یکدیگر میدوخت! بعد هم با کمی نوازش، آن را به بچهها و نوهها میداد!
کامواهای نیما کیمایی هم دقیقا مثل همان کامواهاست، همان جنس، همان نخ و همان پنبه؛ البته کمی پیشرفته تر ؛ کامواها را مثل تار عنکبوت میچیند! طوری که مو لای درزش نرود! آن وقت سیستم را به تو یاد میدهد! بعد مشکلات و راهحلها را! شاید باورتان نشود ولی در دل همین کامواها مفاهیم عجیب غریبی است:
مثلا ارتباطات را یاد میدهد!
و یا مثلا با همین کامواها از تو یک کارآفرین میسازد، کامواهایش مثل نیش عنکبوت است برای مرد عنکبوتی. نیش گفتارش چنان در تو رخنه میکند که کار را بِتَنی!
در مجامع رسمیتر به آن میگویند کارآفرینی ولی راستش را بخواهی همان کارتَنی خودمان است!
دقیقا همان معجزه عنکبوت که به ذهن استنلی (خالق مجموعه مارول،از جمله مردعنکبوتی) زد و محمد دبیری را، محمد دبیری کرد!
البته که نیش عنکبوت، برای برخی کشنده است و برای دیگران کاملا بی ثمر! ولی دیان ای محمد دبیری نیش را تبدیل به یک قدرت کرد! قدرتی که با کامواها، سیستم سازی کند!
شاید به خودتان بگویید که سیستم سازی کار سادهای است اما بگذارید با مثالی ساده به اهمیت سیستم سازی صحیح پی ببریم:
کشورهای توسعه یافته با سیستم سازی توانستهاند برای کارها مسیر معین تعریف کنند، نقش مشتری، فروشنده و ذینفع را تعریف کرده تا هیچکس دچار سردرگمی نشود! این یک سیستمسازی شفاف است!
اما در کشورهایی که هنوز به توسعه نرسیدهاند، به دلیل سیستم سازی اشتباه، نقش مشتری، فروشنده و ذینفع به درستی تعریف نشده است و هریک ممکن است دچار خسارت و زیان گردد.